ریتم آهنگ

خوانشی بر رمان علف شبانه اثر پاتریک مودیانو

خوانشی بر رمان علف شبانه اثر پاتریک مودیانو

رمان «علف شبانه» پیش از این با عنوان «چمن شب ها» با ترجمه مریم جلالی فراخانی توسط فرهنگ آرش منتشر شده بود. اساس این مقاله ترجمه شبنم درویش است که توسط انتشارات چشمه منتشر شده است. عنوان اصلی کتاب L, herbe des nuits است. برخلاف کلمه چمن، هم چمن و هم چمن قابل استفاده است، شب و شب تفاوت چندانی ندارد. منتقدی که بیشتر با زبان فرانسه آشناست و با فرهنگ فرانسه آشناست، شاید برداشت های متفاوت و بسیار دقیق تری از این عنوان داشته باشد، اما حالا با همین منابع می توان با توجه به متن به دو قسمت از این عنوان پرداخت. در دو بخش از رمان به دو صورت متفاوت به صحنه اشاره شده است. در صحنه اول راوی و «دنی» روی نیمکتی در چمن نشسته اند: (ص 51) «در وسط بلوار ادگار کوینت روی نیمکتی نشسته بودیم». بین آنها نوعی وحدت و نزدیکی وجود دارد». "همه در گوش من زمزمه کردید." (همانجا) این هماهنگی، کسب گذشته و تسلط بر زمان است که در نهایت جمع نمی شوند. و در صحنة دوم دوباره همان شب آمده است (ص 127). در اینجا نیز مانند صحنه قبل، راوی با گذاشتن یادداشت‌ها و خاموش نکردن چراغ‌ها به کلبه رو می‌کند و آنچه نوشته است کپی از همان یادداشت‌ها است. شب نیز کلید واژه است و این همان لحظه ای است که راوی به آن علاقه مند است: «رنگی که سایه نورها را ایجاد می کند به وضوح قابل مشاهده خواهد بود». (صفحه 20)

 در بیشتر رمان های مودیانو می توانید مضامین مشابهی را ببینید و مکان های مشابهی را تجربه کنید. شخصیت های داستان های او گاهی از کتابی به کتاب دیگر می روند. یکی از موضوعات رایج در برخی از رمان های مودیانو، تنهایی در میانسالی یا پیری است، زمانی که شخصیت های داستان غمگین و یادآور خاطرات گذشته هستند. به گفته مودیانو، گذشته همیشه مهمتر است و نور و رنگ گذشته است که زمان حال را روشن می کند. در اغلب موارد زن درگیر می شود و حافظه و شناخت، حافظه، زمان و هویت او از بین می رود.

در «در همسایگی گم نشو» قهرمان داستان ژان دراگان 60 ساله تنهاست. در گذشته زنی بود که در کودکی نقش مادر را بازی می کرد و در جوانی عاشق او شد.

در فیلم فراتر از سکوت، مردی با فیلمنامه های قدیمی و فراموش شده اش به جوانی بازمی گردد. او به دنبال زنی است که او را دوست داشته باشد و شخصیتی مرموز داشته باشد.

در یک حادثه شب، او پس از تصادف با زنی آشنا می شود و معتقد است که این زن در گذشته وجود داشته و پس از مرخص شدن از درمانگاه، سعی می کند با یافتن او هویت گمشده خود را پیدا کند.

در ماه عسل مردی 40 ساله به نام ژان می خواهد به میلان برود.

«خیابان ساکت بوتیک ها» داستان کارآگاهی است که حافظه خود را از دست می دهد و به گذشته فکر می کند.

در «ویل داغ» ویکتور شخصیت اصلی داستان در شهری گرم پنهان می شود و سعی می کند لحظات فرار و گذشته خود را به یاد بیاورد، انگار همه چیز پشت پنجره قطار در حال رفت و آمد است، او نیز مردی بی ریشه است. . و جستجو به پایان رسیده است. مودیانو گفت: "و شما هرگز نمی دانید که چگونه به نظر می رسد." قطار به سرعت از ایستگاه می گذرد و نمی توانید نام شهر را روی تابلو بخوانید. سپس، با چسباندن پیشانی خود به شیشه، متوجه جزئیاتی می شوید: حرکت رودخانه، زنگ روستا، گاو سیاه که از گله جدا شده و زیر درخت دراز کشیده است. "امیدواری در ایستگاه بعدی نام را بخوانی و بالاخره بفهمی کجایی." (صفحه 18)

همه این مسائل در لباس خواب وجود دارد. مرد تنها با گذراندن زمان زیادی در ماجراهای قبلی، به دنبال بازگرداندن آنهاست، او همچنین به دنبال تصویر کردن دختری به نام "دنی" است. حل یک معما در گذشته.

ترس و تهدید همیشه در فضاهای ایجاد شده توسط مویانو وجود دارد. روی چمن های شب بارها تاکید می کند که چیزی تهدیدآمیز همه جا در هوا می چرخد. ویکتور در رمان «ویلای ناامید» احساس ترس و عدم اطمینان می کند.

هویت یکی دیگر از موضوعات مهم در کار مودیانو است. شخصیت های رمان او هویت واحدی ندارند. همانطور که قبلا ذکر شد، اینها شخصیت های معمایی و معمایی هستند که شناسایی آنها دشوار است. آنها حتی در تشخیص خود مشکل دارند. آنها اغلب نام ندارند و نام واقعی آنها مشکوک است. هویت خود را جعل کردند. والدین آنها و محل زندگی آنها نیز نامشخص است. این بی تفاوتی و تاکید بر ناتوانی فرد در شناخت خود و دیگران، موضوع اصلی آثار اوست.

"در آن زمان من در مورد شخصیت خود مطمئن نبودم و چرا او باید از من مطمئن تر باشد؟ امروز هم به هویت واقعی خود شک دارم و تا آخر منتظر می مانم تا فرم گم شده و ثبت شده نام واقعی خود، تاریخ تولد واقعی و نام والدین واقعی ام را که هرگز نمی دانستم دریافت کنم. (صفحه 86)

نکته مهم دیگر در مورد بحث هویت در رمان، بحران است. قضاوت معمولاً مبتنی بر دانش است، اما زمانی که شناخت کامل ممکن نباشد، قضاوت دشوار و بی فایده می شود. پدر و مادر دنی ناشناس هستند. محل تولد و سکونت او نیز مشخص نیست. یک روز از شهر یا از خارج به ایستگاه قطار لیون رسید. (صفحه 25) آیا او یک قاتل است؟ آیا او جاسوس است؟ رابطه آن با دیگر شخصیت ها و نامه های داستان چگونه است؟ دسته اسکناس هایی که راوی هر از گاهی می گیرد و می بیند کجاست و چرا؟ نامه هایی که می گوید از برادرش می گیرد؟ ماجرای سرقت ها و زندانی چه بود؟ حالا چطور ناپدید شد و آیا روزی برمی گردد؟

آنچه در روایت لنگل از دنی وجود دارد، کاملاً با آنچه راوی از او می داند مطابقت ندارد، در این گزارش او اهل پاریس است، مادری دارد و به همین دلیل این مطالعه نه تنها چهره او را نشان نمی دهد، بلکه ابهام بیشتری در شخصیت به وجود می آورد. .

وقتی در خیابان اد زندگی می‌کردم، نمی‌دانم وقتی در خیابان اد زندگی می‌کردم، چه جور اخلاق‌گرا بودم، وقتی از او جمله‌ای خواندم که می‌گفت همیشه باید افرادی را که دوستشان داریم همان‌طور که هستند بپذیریم و مهم‌تر از همه، مسئولیت آنها را بر عهده نگیریم.» (صفحه 88)

یکی دیگر از تکرارهای رمان های مودیانو، گشت و گذار در خیابان ها و کافه های پاریس است. معماری و فضای شهری به ویژه شهر پاریس نیز در بیشتر رمان های او نقش بسزایی دارد. اصالت مکان با شخصیت شخصیت ها عجین شده است. خیابان های نیمه تاریک، جاده ای در سایه راه آهن، گورستان، محیطی که انگار سگی پر از کاه و بی روح است - همه اینها فضا را به سمتی اشغال می کند که هر چه بیشتر نگاه کنید کمتر می شوید. پیدا خواهد کرد. کافه هایی که در رمان به آنها اشاره می شود نام اصلی خود را ندارند، اما راوی و دنی نام های متفاوتی برای آنها می گذارند. پاریس، خیابان ها و مکان هایی که راوی از آنها صحبت می کند و فضای جغرافیایی ایجاد شده در رمان با موقعیت بیرونی واقعی همخوانی ندارد، اما فضا از منطق داستان پیروی می کند و همه اینها بر ابهام روایت می افزاید. طرح می کند و فضایی مرموز و رویایی را ایجاد می کند. او به زمان های راوی نیز بی اعتماد است. رمان های او نیز به هم مرتبط هستند. "من فکر می کنم سال از اکتبر شروع می شود. پاییز زمستان. فصل ها تغییر می کنند و در حافظه ادغام می شوند. انگار این خزر سال‌ها زندگی خودش را می‌گذراند، زندگی گیاهی‌اش را می‌گذراند و هرگز تصویری ساکن و مرده نبود، آری، فصل‌ها گاهی به هم می‌پیوندند: زمستان پاییز، تابستان هند...» (ص 87)

مودیانو در «در جستجوی زمان از دست رفته» تحت تأثیر پروست است، با این تفاوت که به عنوان مثال، چمن شب، علاوه بر موارد فوق، مرز بین حافظه و تخیل را محو می کند. رویاها و رویاها نیز نقش مهمی در داستان رمان دارند. "برخی از رویاها و کابوس هایی که شب قبل دیده اید، تمام روز آنها را تعقیب می کنید، با رایج ترین حرکات خود مخلوط می شوید و بیهوده سعی می کنید با دوستان خود باشید، آنها شما را آزار می دهند و مانند یک پژواک به زندگی واقعی شما می چسبند." مداخله‌ای که دیگر نمی‌توان آن را رد کرد.» (ص 116)

به دنبال بازآفرینی زمان و مکان است، بنابراین به دنبال عناصر تاریک مبهم برای ایجاد تصاویر نسبتاً روشن است، اما هرگز به اندازه کافی روشن نیستند. تصاویر ذهنی راوی اسپاسم و نوشته هایش نامنسجم است. هر عطر، رنگ و مکانی آن را به گذشته برمی گرداند یا خاطراتی را در کسی تداعی می کند. برای او نور و تاریکی نیز مهم است و تاریکی نور فضا به فضاسازی داستانش کمک می کند.

یکی دیگر از عناصر مهم رمان راه رفتن است. از جوانی - و حتی از کودکی - فقط راه می رفتم و همیشه در همان خیابان ها قدم می زدم تا زمان روشن باشد. (ص 109) راوی در حین راه رفتن مدام در تلاش برای یافتن وقت است.

نویسنده مدام معنا، ظاهر و کشف را به تعویق می اندازد، مثلاً به گزارشی که در نتیجه بازجویی اش به دست آمده است اشاره می کند و در پایان داستان ورق را ورق می زند و توضیح می دهد، اما لینک ها کوتاه است و هنوز مبهم در این رمان دوپهلو بیشتر می شود.

در چمن شب، راوی سعی می کند نقاط تاریک گذشته را روشن کند، اما با وجود ترکیب خواب با بیداری و واقعیت برای باورپذیر ساختن داستان، می گوید هرگز خواب ندیده است. حقیقت گم شد، مدت زیادی گذشت و تنها دو سه نفر باقی ماندند که آنها نیز همه چیز را فراموش کردند. بخشی از داستان به صورت یادداشت‌ها، نام‌ها، اعداد و تاریخ‌های پراکنده، شبیه به یک رمز باقی می‌ماند که آن‌ها نیز بقایای یادداشت‌های دقیق گم‌شده هستند. یادداشت ها در کلبه ها ماندند. خانه ای که راوی بارها از آن یاد می کند، اما آدرس آن را به خاطر نمی آورد. جایی که فقط با تبلیغات تجاری در ذهن راوی ایجاد می شود و اصلا وجود خارجی ندارد. بهشت گمشده ای که اگر در آن بود و راوی و «دنی» در آن زندگی می کردند و زندگی می کردند، خیلی چیزها ارزش یادآوری را داشت و فقط در این خانه می شد یافت. خانه ای که راوی در آن چراغی روشن کرد به این امید که روزی برگردد تا نشانی از وجودشان بگذارد.

راوی گفت و گوهای تقریبا کوتاهی با شخصیت های دیگر دارد و در این گفتگوها هر بار به بهانه خط قطع می شود. یا کسی از آن دوری می‌کند یا پرسش‌کننده به این بهانه که زیاد سؤال می‌کند سکوت می‌کند تا خواننده را اغوا نکند.

راوی در جایی اشاره می‌کند که شخصیت‌هایی مانند تریستان کاربیه، جید دووال و استاد بودلر برای او مهم‌تر از بسیاری از افراد زنده‌ای بودند که در آن زمان از آن‌ها گذشت. آیا این کاوش‌ها را با رویدادها ترکیب می‌کند تا جایی که تخیل مهم‌تر و رنگارنگ‌تر از واقعیت می‌شود و دنی واقعاً عنوان شعری نیست که در رویای راوی جان گرفت؟

دیدم نویسنده مورد علاقه ام از هتل خارج شد و عنوان یکی از شعرهایش دنی است. (80) یا همان طور که راوی در جای دیگری از رمان می گوید: «دنی با بارون بلانچ کاری نداشت؟» من تمام تلاشم را کردم تا راه او را دنبال کنم.» (صفحه 21) در جلسه دادگاه در پاسخ به سوال لنگلی که می پرسد چرا با چنین افرادی رابطه داشته است، می گوید: "می دانید، من با کسی سفر نمی کنم. اکثر مردم برای من مهم نیستند. "به استثنای راتیف دولابرتون، تریستان پیک، ژان دووال و چند نفر دیگر." (ص 72) و بدین ترتیب نشان می دهد که به جز نام نویسندگان و شاعران مورد علاقه اش و شخصیت هایی که در مورد آنها تحقیق کرده است، با دیگران کاری ندارد و می توان همه شخصیت های دیگر را از تحقیقات او گرفت و جعل کرد. آیا همه آنها نت بودند؟و نام ها و شخصیت ها برای نوشتن رمان ماده ای نبودند؟ اکنون چه چیزی وجود دارد و خواننده فکر می کند می تواند با افراد واقعی روبرو شود و مرزهای این واقعیت و خیال از بین رفته است؟ در یکی از صفحات یک دفترچه سیاه، در گزیده‌ای از «هتل‌های منحصربفرد»، تعجب می‌کنم که آیا در آن زمان به این فکر می‌کردم که از آن به عنوان یک عنوان رمان استفاده کنم. (صفحه 88)

در پاراگراف آخر داستان پیشنهادهای خوبی وجود دارد. یک جنگل، خیابان‌های خالی، توده‌ای تاریک از ساختمان‌ها، پنجره‌ای روشن که این حس را به شما القا می‌کند که در زندگی دیگری فراموش کرده‌اید چراغ‌ها را خاموش کنید یا هنوز کسی منتظر شماست، باید در یکی از این مناطق پنهان شوید. چه نام؟ بالاخره یک روز محل زندگی شما را پیدا خواهم کرد. اما هر روز زمان می گذرد و هر روز به خودم می گویم دفعه بعد هم می ماند. (ص 128) این گزاره ها نشان می دهد که آنچه راوی در این داستان به دنبال دستیابی به آن بوده، کمتر بوده است. دنی که یک راوی با عناصر بسیار است و هنوز اسم خاصی ندارد، جایی پنهان می شود و در پایان این کتاب زمان به پایان می رسد و او برای کتاب بعدی می ماند، جایی که نویسنده دوباره به دنبال او می رود، جایی که به دنبال او بگردم و او را چه می نامند؟

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”